خدیا! مدتهاست به این موضوع فکر میکنم که مگر می شود آدم با خدا دوست شود . خدایا ! من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم ، همانی که خدایا ! من هیچ از تو نمی دانم . هیچ چی که دروغ است؛
آخر تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچکم . اما من یاد حضرت ابراهیم افتادم .
یادم افتاد که تو بهش گفته بودی خلیل.
خلیل یعنی دوست و خلیل الله یعنی دوست خدا . پس حضرت ابراهیم دوستت بوده .
اما او پیامبر بود . من که پیامبر نیستم . شاید تو فقط با پیامبر ها دوست می شوی .
اما من گشتم و توی قرآن یک آیه پیدا کردم . یک آیه که ثابت میکرد
تو با همه دوست می شوی ، باهمه . می دانی کدام آیه را میگویم ؟
سوره یونس آیه 62 . آنجا که می گویی :
" آگاه باشید که دوستان خدا ترسی ندارند و غمگین نمی شوند ."
یعنی تو می توانی یک عالم دوست داشته باشی . پس من هم می توانم دوستت باشم .
این جوری خیلی خوب است . اصلا فوق العاده است .
خدایا ! ممنون که اجازه دادی با تو دوست باشم .
پینوشت : تو درباره ی دوستی با خدا چه فکر میکنی ؛
آخر آدم چه طور می تواند با خدا دوستی کند.
به نظر تو این دوستی چه شکلی است ؛ چه جوری است ؟
ادامه دارد...
یالطیف
وقتی دلش میگیرد وبغضش می ترکد ، می آید سراغت . من همانی ام که
همیشه دعاهای عجیب و غریب میکنم و چشمایش را میندد و میگوید :
" من این حرف ها سرم نمیشود . باید دعایم را مستحاب کنی ."
همانی که گاهی لج میکند و گاهی خودش را برایت لوس میکند ؛
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا میشود و کلی روزه ی نگرفته دارد ؛
همانی که بعضی وقتها پشت سر مردم حرف میزند و گاهی بدجنس میشود .
البته گاهی هم خودخواه . گاهی هم دروغگو .
حالا یادت اومد من کی هستم ؟
امیدوارم بین این همه آدمی که داری ، بتوانی من یکی را تشخیص بدهی.
البته می دانم که مرا خوب میشناسی. تو اسم مرا می دانی .
می دانی کجا زندگی میکنم وبه کدام مدرسه می روم .
تو حتی اسم تک تک معلم های مرا هم می دانی .
تو می دانی چند تا لباس دارم و هر کدامشان چه رنگی است ؛ اما ...
چرا ، یک کمی می دانم . اما این یک کمی خیلی کم است .
خدایا خودت رو به من یشناسون و کمکم کن که بشناسمت .
چون تو همیشه داری سعی میکنی خودتو به من بشناسونی ولی من نمیفهمم ...
یالطیف
Design By : Pars Skin |