سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























نوشته شده در یکشنبه 91/4/11ساعت 7:33 عصر توسط علیرضا نظرات ( ) |

یک خانم معلم ریاضی به یک پسر هفت ساله ریاضی یاد می‌داد.
یک روز ازش پرسید: اگر من بهت یک سیب و یک سیب و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟
پسر بعد از چند ثانیه با اطمینان گفت: 4 تا! معلم نگران شده انتظار یک جواب صحیح آسان رو داشت.
او نا امید شده بود. او فکر کرد : شاید بچه خوب گوش نکرده است ... تکرار کرد: خوب گوش کن، خیلی ساده است, اگر به دقت گوش کنی می‌تونی جواب صحیح بدهی.

اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟
پسر که در قیافه معلمش نومیدی می‌دید دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش. تلاش او برای یافتن جواب صحیح نبود تلاشش برای یافتن جوابی بود که معلمش را خوشحال کند. برای همین با تامل پاسخ داد: 4 تا !!! نومیدی در صورت معلم باقی ماند و به یادش اومد که پسر توت فرنگی رو دوست دارد.

او فکر کرد شاید پسرک سیب رو دوست ندارد و برای همین نمی‌تونه تمرکز داشته باشه. در این موقع او با هیجان فوق العاده و چشم‌های برق‌زده پرسید: اگر من به تو یک توت فرنگی و یکی دیگه و یکی بیشتر توت فرنگی بدهم تو چند تا توت فرنگی خواهی داشت؟
معلم خوشحال بنظر می‌رسید.
پسرک با انگشتانش دوباره حساب کرد. و سپس با تامل جواب داد: 3تا!

حالا خانم معلم تبسم پیروزمندانه ای داشت. برای نزدیک شدن به موفقیتش او خواست به خودش تبریک بگه ولی یه چیزی مونده بود او دوباره از پسر پرسید: اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی دیگه بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟ پسرک فوری جواب داد : 4 تا !!!
 
خانم معلم مبهوت شده بود و با صدای گرفته و خشمگین پرسید: چطور؟ آخه چطور؟! پسرک با صدای پایین و با تامل پاسخ داد : خانوم اجازه ؟! برای اینکه من قبلا یک سیب تو کیفم داشتم !!!

منبع : وبلاگ مسلم

پ.ن : قضاوت عجولانه نداشته باشیم.


نوشته شده در جمعه 91/4/9ساعت 12:0 صبح توسط علیرضا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin