سفارش تبلیغ
صبا ویژن























هفته ی پانزدهم دوستی من وخدا....

 

خدایا سال هاست که به دنیا اومدم و هفته هاست که برایت می نویسم. اما هنوز هم نمی دانم چرا هستم و چرا برایت می نویسم نمی دانم برای چه به دنیا امده ام  و قرار است روی این زمین گرد و قلنبه چه کار کنم. راستی اگر به به دنیا نمیومدم چه کسی جای خالی مرا حس می کرد؟ اصلا برای دنیا چه فرقی می کرد که من باشم یا نباشم.دنیا انقدر شلوغ است که کسی متوجه نبودن من نمی شد . بعدش هم که بمیرم.مطمئنم هی

 اتفاقی نمیوفته و همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره.

باز هم صبح میشه وخورشید در میاد.باز هم شب می شود ویک عالم ستاره سر وکله اشان پیدا می شود.بهار می شود وتابستان.پاییز می آید و زمستان.

دنیا به خاطر هیچ کس تعطیل نمی شود.به خاطر هیچ کس.

اما حالا قرار است چه کار مهمی انجام بدهم.؟حالا که هستم وحالا که به دنیا آمده ام.کاری که تو به خاطرش  مرا آفریدی کدام کار است؟

امروز داشتم سوره ی ذاریات را می خواندم به

آیه ی 56 که رسیدم خواندم:

(جن وانس را جز برای عبادت نیافریدیم)

اما خدایا تو قبلا گفته بوذی نیازی به عبادت ما نداری حالا می گویی علت آفریدن آدم فقط همین است؟

خدایا این خیلی خودخواهانه است.امیدوارم از من دلخور نشی ولی من اینطور فکر می کنم.

دوست عزیزم:

 

منظور از عبادت کردن خدا چیست؟آیا عبادتهای ما سودی برای خدا دارد؟راستی تو خدای خودت را چگونه عبادت می کنی؟


نوشته شده در یکشنبه 87/9/17ساعت 12:30 عصر توسط نظرات ( ) |

هفته ی چهاردهم دوستی من وخدا...

 

خدایا هر وقت که می خواهم  نماز بخوانم فکر می کردم این یک جور ملاقات رسمی بین ماست . برای اینکه قائده و رسم ورسوم دارد .باید خیلی سنگین ورنگین ترو تمیز بایستم  و حرفهایم را بادقت و توی جمله های مشخص بگویم.

همیشه فکر می کردم با خدا بودن وقت خاصی دارد شکل خاصی دارد وگرنه هر جایی وهر جوری با تو حرف زدن و به یادت افتادن بی ادبی است.

اما آیه ی 191آل عمران یک آیه ی فوق العاده است

(کسانی که خداوند را در همه ی احوال ایستاده ونشسته و بر پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند)

از این به بعد دیگر خجالت نمی کشم از اینکه دراز بکشم و با تو صحبت کنم یا دستم را  زیر چانه ام بزنم ولم بدهم و به تو فکر کنم.

حالا خیالم خیلی راحت است.این یعنی همه جوره باتو بودن یعنی همیشه با تو بودن.

خدایا ممنون که این همه با ما راه می آیی.

دوست عزیزم.

راستش را بگو.رابطه ی تو با خدا چه طور است؟مثل غریبه ها رسمی ورسمی یا صمیمی ومودبانه؟

به نظر تو چرا خدا از آدم هایی یاد می کند که نشسته وایستاده وآرمیده همیشه به یاد خدا هستند؟

فکر نمی کنی همیشه به یاد خدا بودن مشکل تر از آن باشد که ساعاتی مشخص یاد خدا کنیم؟

راستی تو چه نظری داری؟

 

برگرفته از کتاب نامه های خط خطی اثر عرفان نظر آهاری


نوشته شده در یکشنبه 87/9/10ساعت 5:38 عصر توسط نظرات ( ) |

<      1   2      
Design By : Pars Skin